شعربرای فراق مادر

ساخت وبلاگ

 شعربرای مادر 

پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد

داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد

شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب

شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد

غصه میخورد که من حال خرابی دارم

ازهمین غصه ی من سیر شد و حرف نزد

وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند

خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد

صورت پرشده از چین و چروکش یعنی

مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد

محمدرضا تقیان ، شهرکرد


موضوعات مرتبط: شعرفراق مادرفارسی
برچسب‌ها: شعرفارسی , شعربرای فراق مادر آوای فراق...
ما را در سایت آوای فراق دنبال می کنید

برچسب : شعربرای, نویسنده : avayfaraga بازدید : 138 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 19:05