شعرورباعی درفراق جوان

ساخت وبلاگ

شعردرفراق جوان 

 

افسوس که زیبا پسرم، تاج سرم رفت

امید و چراغ دل و نور بصرم رفت

زد آتش سوزان اجل، بر گل عمرم

ناگاه از این باغ، گل نو ثمرم رفت

**********

آفتابی در جهان تابید و رفت

عمر کوتاهش جهان را دید و رفت

دست گلچین فلک با دست جور

غنچه امید ما را چید و رفت

**********

بعد پرپر شدنت، ای گل زیبا، چه کنم؟

من به داغ تو، جوان رفته ز دنیا، چه کنم؟

بهر هر درد، دوایی است، مگر داغ جوان

من به دردی که بر او نیست مداوا، چه کنم؟

**********

نو گلی پرورده بودم، خاک از دستم ربود

آنچنان در بر گرفت، انگار در عالم نبود

سال‌ها زحمت کشیدم، تا گلم پرورده شد

ناگهان پیک اجل آن غنچه از دستم ربود!

**********

پسرم دست اجل، زود تو را پرپر کرد

مادرت گریه کنان، خاک عزا بر سر کرد

دوستانت همگی، از غم تو مأیوسند

اشک چشم همگان خاک مزارت، تر کرد

آوای فراق...
ما را در سایت آوای فراق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avayfaraga بازدید : 1012 تاريخ : شنبه 26 آبان 1397 ساعت: 4:16